در دل تاریکی شام دهم، لرستان با اشک و شمع، سوگ را به زبان کوه و دل روایت می‌کند؛ شبی که غربت، صدای خود را می‌شنود.

باشگاه خبرنگاران جوان ؛ سارا بابایی - شبِ شام غریبان، هنگامی‌ست که دل‌های سوخته در غبار خاموشی کربلا، با شمع و اشک و زمزمه جان می‌گیرد. در لرستان، جایی میان زاگرس و زخم، این شب رنگ دیگری دارد؛ ترکیبی از حماسه، غربت و عشق‌های به‌ جا‌مانده بر سنگ و خاک.

وقتی غروب دهم محرم از راه می‌رسد و خورشیدِ داغِ ظهر عاشورا پشت کوه‌های زاگرس پنهان می‌شود، لرستان وارد خلوتی می‌شود که با هیچ شب دیگری در تقویم مردمانش قابل قیاس نیست. اینجا، شام غریبان نه فقط یک مراسم، که آینه‌ای‌ست از تاریخ، مذهب، و هویت مردمانی که رنج را چون چشمه‌ای در دل کوه پذیرفته‌اند.

در خرم‌آباد، بروجرد، کوهدشت، الیگودرز و پل‌دختر، کودکان با چشمانی گریان و شمع‌هایی لرزان در دست، کوچه‌ها را روشن می‌کنند؛ انگار می‌خواهند با شعله‌های کوچک، تاریکی خیمه‌های سوخته اهل بیت را روشن کنند. در این شب، غم در کوچه‌ها جاری‌ست؛ صدای نوحه‌خوانی‌هایی با لهجه‌ی لری، شانه‌به‌شانه‌ی گریه‌ها راه می‌رود.

زنان لر، با چادرهای مشکی بلند و ناله‌هایی که بیشتر شبیه آوازهای شکسته‌ی کوهند، در کنار مردانی که از نوجوانی در مکتب عزاداری حسین قد کشیده‌اند، شمع‌ها را در کنار نمادهایی از خیمه‌ی نیم‌ سوخته، علم و چراغ خاموش، می‌چینند. هر شمع، روضه‌ای خاموش است؛ و هر قطره اشک، فریادی‌ست بی‌کلام از دل زخم‌خورده‌ی تاریخ.

اینجا در شام غریبان، غربت تنها یک مفهوم مذهبی نیست؛ بخشی از زندگی است. لرستان، با تاریخ رنج‌ هایش، با کوه‌هایی که قرن‌ها مرزبان صبر بوده‌اند، با زبان و فرهنگی که بارِ مظلومیت را در سینه دارد، در شام غریبان، انگار خود را در آیینه‌ی کربلا می‌بیند.

در دل سیاهی شب، در کنار شمع‌هایی که اشک‌ شان زودتر از موم می‌چکد، پیرمردی زمزمه می‌کند: "داغ حسین، داغ همیشگی ماست." و این جمله، نه شعار است و نه رسم؛ بلکه خلاصه‌ای‌ ست از آنچه شام غریبان در لرستان را از هر کجای دیگر متفاوت می‌کند.

پایان شب، آغاز دلتنگی‌ست. فردا زندگی شاید ادامه داشته باشد، اما زخمِ شام غریبان، همچنان در سینه‌های لر جا خوش کرده است؛ همان‌جا که تاریخ و ایمان، با اشک و شمع درهم تنیده‌اند.

برچسب ها: عزاداری ، شام غریبان
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.